
«اريکا» (فاستر) گوينده ي برنامه اي راديويي در نيويورک است. او و نامزدش «ديويد» (اندروز)، زوج خوشبختي هستند که قصد ازدواج دارند. اما شبي اراذل و اوباش خياباني آن دو را به شدت کتک مي زنند، و «ديويد» مي ميرد و «اريکا» زنده مي ماند. «اريکا» پس از مرخصي از بيمارستان در حالي که از نظر روحي در وضعيت بسيار بدي است، اسلحه اي مي خرد و خلافکاران و جنايتکاران را به سزاي اعمال شان مي رساند...

آنورا، دختر جوانی که با پسر یکی از ثروتمندان روسی آشنا میشود و بهطور ناگهانی تصمیم به ازدواج با او میگیرد. اما این قصه عاشقانهای که شبیه داستانهای پریان است، با رسیدن خبر ازدواج به روسیه به خطر میافتد. چراکه پدر و مادر ثروتمند داماد برای لغو این ازدواج راهی نیویورک میشوند.

این فیلم، سفری خام و جادویی به زندگی فریدا کاهلو، هنرمند برجسته، است. روایت داستان از طریق کلمات خود فریدا در قالب خاطرات، نامهها، مقالات و مصاحبهها انجام میشود. انیمیشنهای شاعرانهای که از نقاشیهای به یاد ماندنی او الهام گرفته شدهاند، به زنده شدن این داستان کمک میکنند.

داستان در مورد یک خانواده است که در دهه شصت میلادی زندگی میکنند و با مشکلات متعددی روبرو هستند. جدایی مادر از پدر الکلی، تغییرات بزرگی را در زندگی خانواده ایجاد میکند و دختران خانواده نیز با این تغییرات دست و پنجه نرم میکنند. در این میان، یک هدیه عتیقه، تهدیدی جدی برای خانواده محسوب میشود.