
"مایک پرچ" کارآگاه خصوصی اهل نیویورک است که در پیدا کردن افراد گمشده تخصص دارد.او پرونده زنی اسرارآمیز را که "گریس" می نامد به عهده می گیرد.او از فراموشی رنج برده و هیچ خاطره ای ندارد.او کابوسی درباره قتل یک پیانیست به دست همسرش "رومان" در اواخر دهه۴۰ می بیند و "چرچ" سعی می کند این ماجرا را حل کند...

يک پسر جوان (پيت) در حالي که از يک کيوسک تلفن خبر آزار ديدن دختري را از اوباش به پليس مي دهد، متوجه يک جفت کفش جير مي شود که بر روي سقف کيوسک مي افتد. به کمک کفش ها و موسيقي «ريکي نلسن»، او خود را يک خواننده ي محبوب موسيقي پاپ تصور مي کند و اسم «جاني سوييد» را انتخاب مي کند...

"الکس" و "چاد" دوقلوهایی هستند که هنگام مرگ پدر و مادرشان از هم جدا شده اند."چاد" توسط یک خانواده در پاریس بزرگ شده و "الکس" تبدیل به یک کلاه بردار در هنگ کنگ می شود."چاد" پس از دیدن یک عکس از "الکس" او را پیدا کرده و متقاعدش می کند رقیبش در هنگ کنگ مردی است که پدر و مادرشان را به قتل رسانده...

چهار دزد بانک که خود را «رئيس جمهورهاي سابق» مي نامند، با ماسک هاي «رانلد ريگان»، «جيمي کارتر»، «ريچارد نيکسن» و «ليندون جانسن» سرقت هاي متعددي را مرتکب شده اند. «آنجلو پاپاس» (بيوزي)، مأمور FBI، مطمئن است که اين چهار نفر از جمله ي موج سواران کاليفرنياي جنوبي هستند و همکارش، «جاني يوتا» (ريوز) را ترغيب مي کند تا با هيئت مبدل، روانه ي منطقه شود و گروه چهار نفره را شناسايي کند.

دو روبات با ظاهري انساني از زمان آينده مي آيند، يکي (شوارتسنگر) براي مراقبت از پسر بچه اي به نام «جان کانر» (فورلانگ) ـ که در آينده رهبري مبارزه ي انسان عليه کامپيوتر را به عهده خواهد گرفت ـ و ديگري «نابودگر تي هزار» (پاتريک) که بسيار پيشرفته تر است و مي تواند به هر شکلي دربيايد.