در اواخر دهه ۱۹۸۰، رقصندگان پیلاتوس و موروان با آهنگهای شماره ۱ و بردن جایزه گرمی به شهرت رسیدند. این دو خواننده هرگز در آهنگهایشان کلمهای نمیخواندند و حقیقت آشکار شد که آنها یکی از بزرگترین رسواییهای تاریخ موسیقی را رقم زدند.
در روزی که به نظر میرسید روزی عادی در مدرسه باشد، ناگهان وقوع حریقی مرموز در زیرزمین، فضایی از وحشت و آشفتگی را بر مدرسه حاکم میکند. دانشآموزان و معلمان در میان دود و آتش، سراسیمه و پریشان به دنبال راهی برای نجات جان خود هستند.
ساختن معبد بزرگ وقف شده به الهه آفرودیت و به دنبال آن مالیات های جدید و سنگین و ورود طاعون، نارضایتی مردم را ایجاد می کند و عشق بین مجسمه ساز و برده را تهدید می کند.
ماشا درونگرا خود را یک فرد خارجی می بیند مگر اینکه با دو دوست صمیمی خود، یانا و سنیا، معاشرت داشته باشد. ماشا در حالی که سعی می کند در آخرین سال تحصیلی خود بگذرد، به گونه ای عاشق می شود که او را مجبور می کند از منطقه راحتی خود خارج شود...
نیکی لارسون، بهترین کاراگاه خصوصی در بین همه، ماموریتی پر خطر به او محول می شود: او باید عطر کوپید را پیدا کند، عطری که هر کسی از آن استفاده می کند غیرقابل مقاومت می شود.