شب سال نو است. "دیوید" مردی الکلی به همراه دو دوست خود در گورستان نشسته و درباره دوستش "جرج" صحبت می کنند. "جرج" با او درباره افسانه ای صحبت کرده که آخرین فردی که در یک سال بمیرد باید تا انتهای آن سال "کالسکه ارواح" را رانده و روح کسانی را که می میرند جمع آوری کند. "دیوید" آخر شب بر اثر حمله قلبی از دنیا می رود و...
"باستر" هنگام بازی گلف مورد ضرب و شتم قرار می گیرد. یک متهم فراری لباسهایش را با او عوض می کند و موجب می شود "باستر" به زندان برود، جایی او متوجه میشود قرار است بزودی اعدام شود...
سال ۱۸۳۰. در نمايش « دكتر كاليگارى » ( كراوس )، خوابگردى به نام « سزار » ( فايت ) پيشگويى مىكند. از جمله در شبى كه « آلن » ( تواردوسكى )، « فرانسيس » ( فهئر ) و « جين » ( داگوفر ) ( دو دانشجو و دخترى كه هر دو دست مىدارند ) به ديدن نمايش آمدهاند، طالع « آلن » را مىبيند و پيشبينى مىكند كه او خيلى زود خواهد مرد...
"روسکو" و "باستر" در محل برگزاری نمایش کار میکنند. زمانی که یک مرد قوی، شروع به قلدری کردن می کند و قصد دارد نمایش را به هم بزند، "باستر" باید تمام تلاش خود را برای متوقف کردنش انجام دهد...
فیلم درباره ی زندگی یک جوان چینی و رابطه اش با دختری معصوم است که با خشونت و بدرفتاری پدرش دستخوش اتفاقاتی ناگوار می شود و ...
یک ولگرد (چارلی چاپلین) به همراه سگش تلاش می کنند به سختی در شهری زندگی کنند و...
آقای پِست چند صندلی تئاتر را پیش از شروع امتجان می کند، اما مسئول بلیت او را می بیند و بیرونش می کند. در لابی با یک خانم چاق آشنا می شود که به واسطه او دوباره به سالن تئاتر باز می گردد و...
یک ولگرد، کیف دستی دختری را می دزدد، اما زمانی که میخواهد جیب چارلی را بزند، سیگار و کبریتش را از دست می دهد و...
گروه فیلمبرداری می خواهند از مسابقه اتومبیلرانی فیلم بگیرند، اما چارلی به جلوی دوربین می آید، ژست می گیرد و نمی گذارد آنها کارشان را بکنند. کارگردان او را کنار می کشد اما چارلی دوباره برمی گردد و این باعث درگیری آن دو می شود.