در دروان جنگ جهانی دوم،"آلیوشا" سربازی نوزده ساله به دلیل کارهای شجاعانه خود در خط مقدم مدال شجاعت دریافت میکند.پس از دریافت این مدال او تقاضای چند روز مرخصی برای دیدن مادر خود و تعمیر سقف خانه شان می کند.در قطار او را "شورا" آشنا می شود.پس از چند روز آنها عاشق یکدیگر می شوند...
گروهی از بازیگران سیار به شهری ساحلی در جنوب ژاپن وارد می شوند. "کوماجورو آراشی" رهبر سالخورده گروه به دیدار عشق قدیمی خود "اویوشی" و پسرش "کیوشی" می رود در حالیکه "کیوشی" تصور می کند او دایی اش است. بازیگر زن اصلی گروه "سومیکو" به او حسودی کرده و تصمیم به تحقیر رئیسش می گیرد...
در فوریه ۱۹۴۵، ارتش تضعیف‌شده‌ی امپراتوری ژاپن در جزیره لیته در وضعیت بدی به سر می‌برند و دیگر از طرف هم‌پیمانان خود که در حال آزادسازی جزیزه فیلیپین هستند، هیچ‌گونه حمایتی نمی‌شوند. سرباز وظیفه تامورا، مبتلا به سل شده است و باری بر دوش گروهان خود شده است. به او دستور داده می‌شود که در صورت عدم توانایی برای معرفی خود به یک بیمارستان صحرایی، باید خودکشی کند...
مدت کوتاهی پیش از مرگ "داوود نبی"،پیامی از طرف خدا مبنی بر اینکه او باید پسر کوچکش "سلیمان" را به عنوان جانشینش انتخاب کند به او می رسد.اما "آدونیا" پسر بزرگترش که از این انتخاب راضی نیست سوگند میخورد تاج و تخت را پس بگیرد و...
در سال ۱۹۴۵ ، آلمان در حال غلبه است و کسی جز نوجوانان برای جنگ باقی نمانده است...
در سال ۱۹۰۵، افسری انگلیسی در جریان یک شورش، یک شاهزاده جوان هندو را در سفری خطرناک با قطار همراهی می کند.
یک اشراف زاده‌ی ساده و بی تکلف که در جستجوی شغل است، میان عموی سودجو و کارگران مهاجم گرفتار می شود...
داستان فیلم در مورد دامداری به نام "بلیز استارت" می باشد که وقتی یاغی ها وارد شهر کوچکش میشوند، باید جلوی غارت آنها را بگیرد...
"نازارین" کشیشی است که تصمیم می گیرد زندگی پاک و با صداقتی بر اساس آموزشهای مسیح را ادامه دهد اما دیگران تنها به او بی اعتمادی و تنفر را نشان می دهند...