یک زن ثروتمند از اوهور ایست ساید منهتن تلاش می کند تا با هویت جدید خود و جنسیت خود مقابله کند ، پس از شانزده سال شوهرش او را به خاطر یک زن جوان تر ترک کرد...
نبراسکا سیتی، ۱۹۹۱. دو دوست صمیمی فرصتی برای اداره بوفه استخر شنا پیدا میکنند. این بوفه بعداً به محلی ایدهآل برای گریز، تفریح، کشف شخصی و عاشقانه تبدیل میشود.
راسل هاچ، که به عنوان یک مأمور اینترپل فعالیت میکند، پس از مرگ یک خبرچین در عملیاتی که به اشتباه انجام شد، نقش پدرانهای را برای جیدن، فرزند آن خبرچین، ایفا میکند.
پنج زن در یک پیادهروی گروهی شرکت میکنند، اما تنها چهار زن از آن طرف بیرون می آیند. مأموران فدرال آرون فالک و کارمن کوپر به امید یافتن خبرچین خود که هنوز زنده است، راهی کوهستان میشوند.
دیتا که هرگز تمایلی به مادری نداشته، ناگهان خود را در جایگاه مادرخوانده دو دخترِ معشوقه خود میبیند. تقابل خواستههای فردی آنها چالشهایی را به وجود میآورد و در این میان، داستانی پرمهر از تلاشهای یک خانواده غیرسنتی برای حفظ پیوندشان روایت میشود.
گروهی از نگهبانان وظیفه دارند پیامرسانی را که باید اطلاعات مهمی را به پادشاه خود برساند، محافظت کنند. در سفر خود از سرزمینی باستانی، آنها با چالش ها و خطرات زیادی روبرو می شوند...