
«آلن» (اسميت)، پسر يک صاحب اسباب بازي فروشي، تعدادي از اسباب بازي هاي جديد را به جان هم انداخته است: «کاماندوهاي ويژه» عليه «گورگونيت ها». اما آن چه «آلن» نمي داند اين است که اين اسباب بازي ها طوري طراحي شده اند که بتوانند حرکت کنند، لب بزنند و سخن بگويند. هدف کاماندوهاي ويژه، نابودي «گورگونيت ها» ست...

«دني وينيارد» (فورلانگ)، نوجواني سفيد پوست است که روزي با چند جوان سياه پوست درگير مي شود و موضوع را با «درک» (نورتن)، برادر بزرگ ترش که گرايشات تند نئونازي دارد، در ميان مي گذارد. «درک» بي مهابا سلاحش را بر مي دارد و به سراغ جوانان سياه پوست مي رود، آنان را مي کشد، و به سال زندان محکوم مي شود. اما در زندان، به دليل بدرفتاري زندانيان سفيد پوست با او، ديدگاهش نسبت به سياه پوستان عوض مي شود.

يک ستاره ي دنباله دار عظيم به طرف کره ي زمين در حرکت است. قرار بر اين مي شود که «هري استامپر» (ويليس) و گروهش روي تکه ي اصلي ستاره ي دنباله دار فرود بيايند، تا عمق ۲۰۰ متر آن را سوراخ کنند و يک بمب اتمي در آن کار بگذارند. انفجار اين بمب ستاره ي دنباله دار را دو نيم خواهد کرد...

«سیدارت» (امیر خان) یک بوکسر تازه کار است، که گذراندن وقت با دوستانش را به کار کردن ترجیح می دهد. برادر بزرگتر او برای یک تبه کار مشهور کار می کند. سیدارت با دختری بنام «آلیشا» (رانی) آشنا می شود و فیلم در مورد داستان عشق سیدارت و آلیشا، و همینطور اصلاح شدن سیدارت، در پی یک سری ماجراها است...

بر اثر آزمايش هاي اتمي فرانسوي ها و غرق شدن يک کشتي عظيم ژاپني در اقيانوس آرام، رد پاي موجودي غول آسا در پاناما پديدار مي شود. کمي بعد موجودي غول آسا، «گودزيلا» وارد نيويورک مي شود و پس از آن که مورد حمله ي نيروهاي ارتش قرار مي گيرد و زخمي مي شود، «دکتر نيکو» (برادريک) مقداري از خونش را آزمايش مي کند و در مي يابد تخم ريزي کرده است.