
تروور رزنیک یک اپراتور ماشین تراش است که از بیماری بیخوابی رنج می برد و یک سال میشود که نخوابیده. با اتفاقات عجیب و غریبی که در خانه و محل کارش رخ میدهد، او کم کم به سلامت عقل خودش شک می کند. گفتگو با همکار بد قیافهاش که ظاهرا همه وجودش را انکار می کنند، و پیدا کردن یادداشتهایی معمایی روی یخچال خانهاش، باعث شده او به همه اطرافیانش بدگمان شود...

اوايل دهه ي ۱۹۵۰، اوج دوره ي قدرت کميته ي بررسي فعاليت هاي ضد امريکايي «سناتور مکارتي». استاد تاريخ هنر، «کاترين واتسن» (رابرتس) از کاليفرنيا به دانشکده ي ولزلي در نيوانگلند مي رود. اما خيلي زود متوجه مي شود که برخلاف انتظارش، آن بنياد دانشگاهي معتبر در محافظه کاري غوطه ور است و يک انگشتر نامزدي به انگشت دختري جوان، بيش از تحصيل و آموزش درست و کامل، اهميت دارد...

داستان فیلم در سال ۱۸۶۴، یکسال قبل از پایان جنگهای داخلی امریکا روی می دهد. «اینمن» (جود لاو) که یک سرباز ایالتهای جنوبی است پس از بهبود از یک جراحت مرگبار تصمیم می گیرد جبهه جنگ را رها کرده و عازم شهرش «کوهستان سرد» شود تا با دوست دوران نوجوانی اش «آدا» (نیکول کیدمن) ازدواج کند...

پدری که در طول زندگی اش عاشق قصه گویی بوده و همواره قصه های شیرینی از زندگی خود برای روایت کردن دارد و پسری که تمام قصه های پدر را زاییده ذهن او و کذب می داند و از اینکه همواره در طول زندگی اش مجبور بوده به این داستانهای دروغین گوش بدهد خسته شده، او فکر می کند که هیچ چیز از زندگی واقعی پدرش نمی داند و حالا که خودش در آستانه بچه دار شدن است دوست دارد به واقعیت زندگی خود وپدرش آگاه شود. حالا پدر در آستانه مرگ است و قصه ها هم رو به پایان...

افسری امریکایی که از زندگی و اعمال خود به غایت گریزان است و برای رهایی از این خستگی ماموریتی برای مقابله با سامورایی ها را قبول میکند تا به آموزش ارتش ژاپن بپردازد . در این میان در نبردی بین ارتش ژاپن و سامورایی ها، کاپتان اتان الگرن به اسارت جنگجویان بومی ژابن در می آید و در این بین با فرهنگ و طرز فکر آنها آشنا شده و …