
«هومر» کچل، چاق و اندکی احمق و در عین حال به شدت دوستدار خانواده، همسرش «مارج» که به شدت نگران دور هم نگه داشتن اعضای خانواده است، پسرشان «بارت» که اگر عقل اش به کاری قد ندهد از انجام آن خودداری می کند، دخترشان «لیزا» که روشنفکری عاشق نواختن ساکسیفون است و فرزند کوچک شان «مگی» خانواده سیمپسون را تشکیل می دهند. این خانواده که در شهر کوچک اسپرینگ فیلد زندگی می کنند، دچار دردسری بزرگ می شود. ماجرا با نجات خوک فراری کوچکی توسط هومر از قصابی شدن آغاز می شود. هومر خوک را به خانه آورده و ...

یک گروه تروریستی که اصل عملکرد آن ها بر روی اینترنت است وارد به مرکز کنترل کل نیویورک شده و به نوعی تمام تلوزیون، آب و برق و گاز و مخابرات شهر را تحت کنترل خود در می آورد و دیگر هرگونه عکس العمل را از دیگران سلب می کند. افسر پلیس «جان مکلین» به همراه هکر جوانی سعی در نفوذ در این گروه و جلوگیری از خراب کاری های این گروه را دارد.