
این فیلم شجاعت یک گروه نیروی دریایی را نشان می دهد که برای نجات دادن ماموری از آژانس اطلاعات مرکزی) عازم یک ماموریت فوق خطرناک می شوند و در این ماموریت متوجه می شوند که قرار است حمله ای تروریستی به آمریکا صورت گیرد، حال این گروه باید جان خانواده خود و هزاران مردم بیگناه را نجات دهند و …....

«رضوان خان» (شاهرخ خان) مسلمانی از بمبئی است، که از سندروم آسپرگر رنج می برد، که باعث ضعف او در روابط اجتماعی شده است. رضوان در آمریکا با یک بیوه زن هندی بنام «ماندیرا» (کاجول) ازدواج می کند. بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر، ماجراهای غم انگیزی برای او و خانوادهاش اتفاق می افتد، و او بخاطر اختلالات رفتاری که دارد و همینطور داشتن فامیل «خان» (مسلمان بودن)، مورد شک پلیس قرار گرفته و اشتباهآ بعنوان تروریست دستگیر می شود. از این رو رضوان سفری را آغاز می کند تا «اوباما»، رئیس جمهور آمریکا را ببیند و به او بگوید: اسم من خان است و من تروریست نیستم.

در پایان دورۀ کشورهای جنگجو در چین، اردوگاه اصلی نظامیان کشور «وِی» هدف حملۀ سپاه کشور «لیان» قرار گرفت. پس از نبردی شدید، آسیب زیادی به هر دو طرف وارد شد. در این جنگ فقط یک سرباز کشور لیان که نقش او را جکی چان بازی می کند و یک سردار کشور «وِی» که نقش او را وان لی هون بازی می کند، زنده می مانند. سرباز لیانی به این دلیل زنده می ماند که خود را به مردن می زند. اما سردار «وِی» با این که زنده مانده، ولی از این اتفاق تا حد مرگ ناراحت است. سرباز لیانی فکر می کند اگر سردار را دستگیر کند و به مقامات کشورش تسلیم کند، پاداش خوبی می گیرد و امکان می یابد از جنگ بگریزد. او به راحتی سردار زخمی را دستگیر می کند و سفر طولانی آنها به کشور لیان شروع می شود …