
گریم و کلایو نویسنده کتابهای کمیک مصور و دو دوست صمیمی هستند که تصمیم می گیرند به اتفاق یکدیگر سرتاسر امریکا را بگردند تا شاید بتوانند موجود فضایی ببینند. آنها در مسیر راهشان تصمیم می گیرند تا سری به منطقه ممنوعه در صحرای نوادا (منطقه ۵۱) بزنند. در همین زمان در منطقه ۵۱ یک بیگانه فضایی به نام پاول، موفق به فرار از محل نگهداریاش می شود و بصورت کاملا پنهانی در ماشین گریم و کلایو که در همان نزدیکی حضور داشتند، سوار می شود. گریم و کلایو بعد از مواجه با این موجود فضایی، در یک اقدام عجیب تصمیم می گیرند تا پاول را به زادگاهش یعنی فضا بازگردانند اما…

رویاها و توهمات نگران کننده ای به سراغ «کورتیس»، پدر خانواده، آمده است. او که به شدت تحت تاثیر این رویاها قرار گرفته و معتقد است آخر الزمان در حال فرا رسیدن می باشد، در حیاط پشتی خانه اش شروع به ساختن یک پناهگاه در دل زمین می کند، تا خانواده اش را در برابر طوفان محافظت کند. این کار باعث شده خانواده اش از هم بپاشد و اطرافیانش به سلامت عقل او شک کنند، اما او قصد دارد برای محافظت از خانواده اش این پناهگاه را بسازد...