
یک صبح تابستانی، کودک «خانواده ی کات ول» آماده ی گذراندن یک روز دل پذیر است. اما سه دزد به نام های «ادی» (مانتنیا)، «نوربی» (پانتولیانو) و «ویکو» (هیلی)، خود را به جای عکاسان جا می زنند و هنگامی که با بچه تنها می مانند او را می ربایند، به آپارتمانی می برند و برای آزادی بچه تقاضای ۵ – ۵ میلیون دلار می کنند …

فیلم در مورد دو دوست صمیمی است بنام های «جیک» ( بن استیلر ) که یک خاخام یهودی است، و «برایان» ( ادوارد نورتون ) که یک کشیش مسیحی می باشد. داستان از جایی آغاز می شود که زنی بنام «آنا» که در دوران جوانی در شهر آن ها زندگی می کرده، اکنون بعد از مدت ها دوباره باز میگردد. جیک و برایان هردو عاشق آنا می شوند، اما به خاطر محدودیت هایی که بعنوان یک روحانی دارند، نمی توانند به این زن ابراز علاقه کنند...

شهر امبر و شهردار آن برای نسل های آینده دنیایی زیبا و روشن خلق کرده اند. اما اصلی ترین و قوی ترین ژنراتور شهر دچار مشکل شده و تمام لامپ های بزرگ شده شروع به روشن و خاموش شدن کرده اند. «لینا میفلیت» و «دون هارو»، دو نوجوان تصمیم به دنبال سرنخ های موجود برای گشودن راز قدیمی شهر می گیرند. هدف آنها کمک به خروج اهالی شهر قبل از خاموش شدن همیشگی لامپ هاست...

«تريپ» (مکانگي)، مرد سي و پنج ساله اي است که هنوز با پدر (برادشو) و مادرش (بيتس) زندگي مي کند و خيال هم ندارد آن دو را ترک کند. ترفندش هم اين است که وقتي نامزد مي گيرد و نامزدي اش جدي مي شود، او را براي معرفي به پدر و مادرش به خانه مي برد و در پي واکنش منفي آن دو، نامزدي را بهم مي زند...

داستان این انیمیشن برگرفته از یک شعر گوته به نام شاگرد جادوگر هست. در این انیمیشن جاودگر به دنبال کسی میگردد تا فوت و فن های مربوط به جادوگری را به او آموزش دهد. در همین بین جادوگر کسی را به جز میکی موش قصه ما پیدا نمی کند. روزی جادوگر کارگاه رو ترک میکند و میکی میخواهد که با جادوگری کارهایش را انجام دهد ولی متاسفانه هنوز چیز زیادی یاد نگرفته است...

کارخانه داري به نام «ماکس زورين» (واکن) قصد دارد تا با جاري ساختن آب دريا در گسل سن آندرياس و ايجاد زلزله، زمينه ي نابودي سيليکان ولي کاليفرنيا را فراهم سازد. «جيمز باند» (مور) که مأموريتش جلوگيري از اقدامات «زورين» است سرانجام او را از بالاي پل گلدن گيت به رودخانه ي سن فرانسيسکو مي اندازد...