
&#۰۳۹;لورا برچ&#۰۳۹; پس از اینکه مصرف بیش از حد جانش را به خطر می اندازد ، از فشار شدید دنیای تبلیغات فرار میکند تا به ریشههای خود بازگردد. لورا با پذیرفتن دعوت به خانه از طرف مادر غریبه اش، امیدوار است که زمان دوری در دهکده منزوی انگلیسی به آرام کردن شیاطین خشمگین درون او کمک کند. او به زودی متوجه می شود که مردم محلی شهر همگی از یک راز تاریک غیرقابل بیان محافظت می کنند - رازی که نه تنها مادرش بلکه سرنوشت وحشتناک خودش را نیز درگیر می کند...

بندر پرل هاربر ، جنگ جهانى دوم . سرباز تازه وارد ، « رابرت ا . لى پرويت » ( كليفت ) ، از بوكس حرفهاى بيزار شده است و حاضر نيست كه بار ديگر داخل رينگ برود . پس از اين كه فرمانده جديد او « سروان هولمز » ( اوبر ) مىبيند « پرويت » به هيچ صورتى ديگر بوكس بازى نخواهد كرد به « گروهبان ميلتن واردن » ( لنكستر ) دستور مىدهد تا با سپردن كارهاى پست او را اذيت و خوار و خفيف كند...