
این داستان، روایتگر سیر تحول تونی است. او که روزی برای فراگیری فنون بوکس به باشگاه الیوت، مردی که صاحب باشگاه ورزشی بود، مراجعه میکرد، اکنون به بانویی پیشگام در عرصه مدیریت بوکس بدل گشته و با بهرهگیری از آموزههای الیوت، پین را در مسیر مبارزه برای کسب عنوان قهرمانی هدایت میکند.

نيو اورليانز. شغل «اميل فوشون» (هنريکسن)، مردي ثروتمند و آراسته، سازمان دهي تعقيب و کشتن آدم هاست. «ناتاشا» (باتلر)، دختر يکي از قربانيان او، وارد شهر مي شود تا دنبال پدرش بگردد و با ملواني بي کار به نام «چنس بودرو» (وان دام) آشنا مي شود که از او برابر تهديد اشرار دفاع مي کند و سپس در راه يافتن قاتلان پدرش ياري اش مي دهد...

«بيلي» سفيدپوست (هارلسن) که از تماشاگران بازي بسکتبال پر تب و تابي در زمين بازي هاي ساحلي وينس کاليفرنياست، با بازيکن سياه پوستي به نام «سيدني» (اسنايپس) آشنا مي شود. اين دو از طريق شرط بندي روي مهارت هاي خود در بازي هاي خياباني محله هاي سياه پوست، شروع به پول در آوردن مي کنند و با به رخ کشيدن تعصبات نژادي شان، حتي يکديگر را هم گه گاه در شرط بندي هاي شان تلکه مي کنند.