
«تری» یک دلال اتومبیل است که زندگی آرامی دارد. او همیشه از گذشته اش در حال فرار بوده و از کلاهبرداری های عمده دوری می جوید. اما در ادامه یک مدل زیبا به اسم «مارتین» که در گذشته همسایه آنها بوده بسراغش می آید و به او پیشنهاد می دهد که رهبری عملیات سرقت از یک بانک در شهر لندن را بعهده بگیرد که در صورت موفق بودن، میلیون ها پوند پول نقد و جواهرات عاید آنها می شود...

ویل هیز مرد سی ساله ای است که در منهتن نیویورک زندگی می کند . او یک دختر ده ساله به اسم مایا دارد و از همسرش طلاق گرفته است . دخترش مایا سوالهای زیادی از او در مورد زندگی قبل از ازدواجش دارد و دوست دارد بداند والدینش چگونه با هم آشنا شده و به هم علاقمند شده اند . داستان ویل از سال ۱۹۹۲ شروع شده که بعنوان یک سیاستمدار بلند پرواز به نیویورک رفته تا در مبارزات حزبی فعالیت کند . در آنجا او با دوست صمیمی اش راسل آشنا می شود که از لحاظ سیاسی با یکدیگر هم عقیده هستند و همچنین در مدت این سالها با سه زن با خصوصیات اخلاقی بسیار متفاوت در ارتباط بوده است . ویل می کوشد تا ...

شهر پسييک در نيوجرزي. »مايک« (دف) در مغازه کرايه ي فيلم (هاي VHS) به نام »لطفا سر کنيد« کار مي کند. در غياب صاحب مغازه (گلاور) دوست »مايک«، »جري« (بلک) ناخواسته باعث پاک شدن تمام فيلم ها مي شود. در اين جا »مايک« و »جري« تصميم مي گيرند براي جلب رضايت مشتريان، به خصوص »خانم فيلويچ« (فارو) خود به بازسازي فيلم هاي پاک شده اقدام کنند.