
فیلم، داستان تراژیک و حماسی دو برادر صحرانشین را در جریان جنگ بین انگلیسی ها و عثمانی ها در اوایل قرن بیستم روایت می کند. آنها با مردی انگلیسی (یادآور لارنس عربستان) همراه شده تا او را به چاه آبی که در دل صحرا و در کنار خط راه آهن قرار دارد برسانند. او ماموریت دارد که خط راه آهن را که وسیله تدارکات نظامی ترک های عثمانی است منفجر کند. کل فیلم از دریچه چشم ذیب بیان می شود، کودک شجاع بادیه نشینی که پدر و برادرش را از دست داده اما زندگی در بیابان با مردانی جنگجو، به او آموخته که چگونه برای بقا مبارزه کند و تسلیم نشود...

اولین شبی است که "اد" و "سارا" در خانه جدید خود هستند. یک خانه رعیتی منزوی در مرزهای اسکاتلند. آنها می توانند اینجا زندگی ای آرام نسبت به زندگی استرس زایی که در لندن داشتند را تجربه کنند. نزدیک غروب آفتاب که آنها در جنگل مشغول عشق بازی هستند، سارا متوجه می شود که آنها تنها نیستند...

یک زوج جوان آمریکایی، «تام» و «آنا» که بدهی زیادی دارند، رویای خود را که داشتن خانه و تشکیل خانواده ای خوشبخت می باشد را در خطر می بینند، در این بین آنها متوجه می شوند که مستاجر آپارتمان طبقه زیر آنها به قتل رسیده است و در صحنه جرم ۴۰۰,۰۰۰ دلار را می ربایند. اگرچه آنها در ابتدا برای برداشتن پول و خاتمه دادن به بدهی های خود مردد هستند، اما تام و آنا تصمیم می گیرید که بی سر و صدا این کار را انجام دهند؛ اما زمانی که آنها شروع به خرج کردن پول می کنند و گمان دارند همه چیز تمام شده است، دزدی که در ابتدا برای سرقت آمده بود و پس از قتل مستاجر ناکام از بدست آوردن پول گریخته بود، برای بازستاندن پول برمی گردد و این آغاز یک اتفاق شوم برای آدمهای خوب این ماجراست...