در آینده، بیشتر زمین توسط آب پوشانده می شود و تنها زمین توسط یک جنگ سالار و ارتش کوسه های او کنترل می شود. انسان ها به عنوان غذا برای کوسه ها نگهداری می شوند تا اینکه دو دوست جان خود را به خطر می اندازند تا علیه اسیر کننده و لژیون کوسه های او قیام کنند...
اسلیم و تام مهاجران معمولاً درگیر همدیگرند، آنها دشمن مشترکی پیدا می‌کنند که وقتی یک ظالم آلمانی شروع به فروش حیات وحش آفریقا به باغ‌وحش‌های کانادا میکند و مردم محلی را از سرزمینشان بیرون میکند، توجهشان را به او معطوف می شود ...
«تسوتسي» (چونياگائه)، اسمي است (به معناي «تبهکار») که بزهکار جواني اهل ژوهانسبورگ روي خودش گذاشته - جواني که براي گذران زندگي به کارهاي خلاف روي آورده است...
«جاش» (تاکر)، دانشجویی که «هکر» ماهری هم هست، موقع کار در کتابخانه ی دانشگاه با موجود سفیدرنگ هیولا مانندی روبه رو می شود. وقتی این برخورد تکرار می شود، «جاش» خود را حلق آویز می کند. تصویرهای سیاه و سفید هولناکی که «جاش» از طریق مانیتورش دریافت می کرده، حالا روی کامپیوتر دوستش، «متی» (بل) ظاهر می شود و بعد روی کامپیوتر دوستان شان و …
در آفریقای جنوبی سال ۱۹۰۱، یک ژنرال زخمی به خانه یک زن و دخترش پناه می‌برد و رازهای آنها را در مورد نحوه زنده ماندنشان کشف میکند.
در سال ۲۰۰۸ به سر می بریم و بیماری واگیرداری را که بشریت باعث به وجود آمدن آن می باشد همه جا را فرا گرفته است . برای بسیاری در کینگدوم که جزو مناطق اصلی فاجعه می باشد ، نابودی و انتها در کمین نشسته است . همچنین در حدود چند روز بعد از کشف ویروس میلیون ها نفر در لندن آلوده شده اند ! دولت نیز چاره ای جز قرنطینه کشور ها و مناطقی که مردم و جمعیت موجود در آن آلوده ی این ویروس شده اند ندارد...
داستان در مورد یک مرد بومی آفریقایی است که در سفر خود با مردمانی از جامعه ی مدرن، از جمله یک دانشمند و گروهی از انقلابیون روبرو می شود و ...
دختر یکی از دولتمردان کشور آفریقایی توسط گروهک تروریستی الشباب ربوده میشود. او تعدادی سرباز را اجیر میکند تا دخترش را از چنگال آدم رباها نجات دهد اما در طی عملیات نجات متوجه می شوند که دختران بیشتری وجود دارد...
یک سگ نمایشگاهی نازپرورده و یک گربه خیابانی باهوش، پس از جدا شدن در طی یک نقل مکان بین شهری، سفری هیجان انگیز را برای یافتن خانواده خود آغاز می‌کنند.