
کيوتو، دهه ي ۱۹۷۰. خوش نويسي (اوگاتا) در سالگرد تولد دخترش «ناگيکو»، با ظرافت پيام تبريکي را روي چهره ي او مي نويسد. چند سال بعد، «ناگيکو» (وو) از اين مراسم با شور و اشتياقي فراوان ياد مي کند و دنبال مرد عاشق خوش نويسي مي گردد که از جسم او هم چون ورق کاغذي استفاده کند و با خطي خوش بر آن بنويسد...

آينده اي دور. «مگاسيتي- يک» منطقه اي است عظيم و ناامن که آن را «قاضي درد» (استالون) با کمک چند دستيار اداره مي کند. يکي از جانيان محلي، «ريکو» (آسانته) که قبلا «درد» او را به زندان انداخته فرار مي کند و با هيئتي شبيه به «درد» دو نفر را به قتل مي رساند. به اين ترتيب «درد» محاکمه و به زندان ابد محکوم مي شود...

"رکس" و "ساسکیا" زوج جوان و عاشقی هستند که به تعطیلات رفته اند.آنها در میانه راه توقف می کنند و ناگهان "ساسکیا" ناپدید می شود."رکس" سه سال بعد از این اتفاق را صرف پیدا کردن او می کند.او ناگهان تعدادی کارت پستال از رباینده او دریافت می کند که به او قول داده هر چیزی را که اتفاق افتاده آشکار می کند...

"اولیور دوس"،پزشکی موفق پس از مرگ همسرش در تصادفی عجیب که همراه خودرویی که "آلبا بویک" راننده آن بوده و با پرنده ای نادر برخورد کرده،کاملا به هم می ریزد.برادر دوقلوی او "اسولد" بر روی چگونگی تجزیه لاشه در باغ وحش تحقیق می کند."آلبا" از تصادف جان سالم به در می برد اما یک پایش را از دست می دهد و...