
در این داستان، یک محقق به نام نیک، نسخه اصلی کمدی الهی را از یک گروه قاچاق مافیا میدزدد. او به همراه معشوقهاش، جولیتا، وارد مسیری پرخطر میشود. همزمان، داستان زندگی دانته، خالق این اثر، روایت میشود که چگونه از یک ازدواج ناگوار فرار کرده و شاهکار خود را خلق میکند.

ماری یکی از زندانیان جدید زندان زنان است. این زندان در یک جزیره واقع شده و ماری در آن شماره ی نود و نه را دریافت کرده. زندانیان در این جا به دست سرپرست آزارگرا و همجنسگرای آن، تلما دیاز، و فرماندار سانتوس کنترل شده و مورد شکنجه، تجاوز، آزار جنسی و تعرض قرار می گیرند. هنگامی که وزیر دادگستری، دیار را با فرد دیگری جایگزین می کند، ماری احساس می کند که قرار است زندگی اش بهتر شود و پرونده اش برای بار دیگر مورد بررسی قرار گیرد اما سرپرست جدید او را ناامید کرده و ماری تصمیم می گیرد فرار کند...